خادم الشهداء
خادم الشهداء

خادم الشهداء

من و طلاییه تنهای و گرفتم حاجت از شهدا

سلام عزیزان....


اول کار عذر خواهی میکنم که نمیتونم بیام وبلاگاتون....


از شنبه اومدم مناطق عملیاتی....دیروز ظهر فکه بودم حالم خوش نبود با حمید و حاجی بودم...


با شهدا درد و دل کردم و یکم شکایت کردم ازشون که چرااا.....ازشون حاجتی داشتم ....


از اونجا حرکت کردم سمت دزفول....رسیدم دزفول بابام زنگ زد که تا 26اسفند خودتو برسون تهران قراره 28 اسفند بریم کربلا......!!!!


واقعا نمیدونستم چیکار کنم ، نگهداشتم کنار جاده دو رکعت نماز شکر خوندم....


محل حضورم دو کوهه بود اومدم اونجا و رفتم منطقه تخریب اونجا یه حالی دیگه داشت یه راوی بود داشت روضه خانوم رو میخوند و حالمو دگرگون کرد....


امروز صبح راه افتادم دوباره سمت فکه....و شهدا تشکر کردم....


الانم ساعت 18 هس و تنهای اومدم طلاییه چون اینجا بارون باریده هیچ کاروانی نیومده اینجا.....


خودم هستم و طلاییه هیچ کس نیس هیچ کس نشستم سه راهی شهادت....واقعا جاتون خالی هس....


هرکاری کردم نشد عکس بذارم تا ببینین چون با موبایل هستم...


انشااله شب برمیگردم مزار شهدای هویزه اونجا سرعت خوب بود حتما عکساشو میذارم.....


رفقا بنده رو به قصد شهادت دعا کنین.......

التماس دعا...                  

یا حق                        


خواهرم حجاب مال توست





‍‍‍‍‍‍‍پ.ن خادم الشهدا:

خواهرم حجاب مال توست اگر رعایت کنی چشمان من اجازه نمیدهد که به تو نگاه کنم.....

خواهرم حجاب مال توست اگر لباس رنگی تابلو نپوشی چشمان من اجازه نمیدهند که به تو نگاه کنم.....

خواهرم حجاب مال توست اگر آرایش غلیظ نکنی چشمان من اجازه نمیدهند که به تو نگاه کنم....

خواهرم حجاب مال توست اگر در خیابان و محوطه دانشگاه و در کلاس بلند نخندی و جلب توجه نکنی چشمان من اجازه نمیدهند که به تو نگاه کنم.....

خواهرم حجاب مال توست اگر با ماشینت در خیابان ویراژ ندهی چشمان من اجازه نمیدهند که به تو نگاه کنم.....

خواهرم حجاب مال توست اگر مسال کاری را بهانه نکنی و با من ارتباط برقرار نکنی چشمان من اجازه نمیدهند که به تو نگاه کنم.....

خواهرم حجاب مال توست اگر چادرت را جوری سر کردی که اگر سر نمیکردی بهتر بود چشمان من اجازه نمیدhد که به تو نگاه کنم.....

خواهرم حجاب مال توست اگر حرمت سیاهی چادرت را بخاطر خون سرخ شهدا نگه داری چشمان من اجازه نمیدهند که به تو نگاه کنم.....

خواهرم تو حجابت را خوب رعایت کن بعد شعار برادرم نگاهت را بده.....

خواهرم چشمان من خوب درک کرده که هرکسی و هر چیزی ارزش دیدن ندارن آن هم از نوع حرامش و نامحرمش پس چشمان من هیچگاه به من اجازه نمیدهند به تو نگاه کنم......


رفقا بنده رو به قصد......... دعا کنین......

التماس دعا......                

یا حق                      


شهدا شرمنده ایم

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، هویت شهید «بهروز صبوری» شهید مفقود الاثر دوران دفاع مقدس بعد از سال‌ها شناسایی شد.

مادر این شهید شب چهارشنبه هفته گذشته در مراسم تقدیر از عوامل فیلم «شیار 143» گفته بود: آرزوی من این است که بعد از این همه سال تنها یک بند انگشت از فرزندم برای من بیاورید.

جمع زیادی از مردم ایران مادر این شهید را در کلیپی معروف که نمایانگر گریه‌ها و انتظار این مادر در استقبال از شهدای گمنام است مشاهده کرده‌اند. این کلیپ با عنوان «گمنام 61» بارها در فضای مجازی و رسانه ملی منتشر شده است.

گویا پیکر این شهید دوران دفاع مقدس پیش از این در جریان به خاک سپاری شهیدان گمنام در یکی از گلزارهای شهدا به خاک سپرده شده است که بعد از تطابق نمونه DNA این شهید با خانواده هویت وی شناسایی شده است. ظهر امروز مراسم ملاقات با خانواده این شهید و اعلام این خبر خدمت آنان برگزار می‌شود.



پ.ن خادم الشهداء :


واقعا این درس عبرتی باشه برای کسانی که هنوز هم باور ندارن شهدا زنده اند......


شهدا واقعا شرمنده ایم هنوز شما رو درک نکردیم و همش دنبال کارای نفسانی و منافع خودمون هستیم و به راحتی تهمت میزنیم و حق و از ناحق تشخیص نمیدیم ولی زمان زیادی طول نمیکشه که همه چی معلوم میشه و باید از اون لحظه ترسید.......



رفقا بنده رو به قصد شهادت دعا کنین........


التماس دعا.....                  


یا حق                        

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ولا یخشون احدا الا الله







پ.ن خادم الشهداء :


امثال شهید حاج حسن مقدم این حرف حضرت آقا را الگو قرار دادن که الان به این مرحله از پیشرفت نظامی و عملی رسیدیم.....



رفقا من رو دعا کنین به قصد شهادت.....


التماس دعا.....                


یاحق                       

چشمتون روشن....

سلام.....


چشمتون روشن : امسال در مقطع ابتدائی تعداد دانش آموزان شیعه و سنی یکی شد....


چشمتون روشن : تعداد اهل سنت به 20 میلیون نفر رسید.....


چشمتون روشن : ضریب رشد اهل سنت 4 و شیعیان 1.7......


با همین فرمول رشد جمعیتی ظرف سال های نه چندان دور اکثریت ایران را اهل سنت تشکیل می دهند......


چشمتون روشن : با تبلیغات گسترده شبکه های وهابی فارسی زبان به عنوان تنها تریبون اهل سنت در ایران به تدریج اهل سنت ایران از جهت فکری دارند کامل وهابی میشوند......


شاید باور نکنین که در سالیانی نه چندان دور با این نمودار رشد جمعیتی و این آرایش رسانه ای وهابیون بزرگ ترین کشور وهابی ، ایران خواهد بود. این آمار بعد از سرشماری سال 90 به دست اومده و بعد از نامه مدیر حوزه علمیه اهل سنت ( وهابی ) به سنی های ایرانی موجب حساسیت بیشتر در ایران شد.....در نهایت این آمار از آخرین نتایج حاصل شد......


مختصری از نامه مدیر حوزه علمیه پاکستان خطاب به اهل سنت ایران :


شده نان شب نخورید اما در تولذ نوزاد همت کنید...... آینده ایران از آن ماست.....فرزندان خود را در تمام ایران پراکنده کنید....



پ.ن خادم الشهداء :


1 ) خدا نسل هاشمی رفسنجانی رو از رو زمین برداره که در زمان دولت این نفهم طرح تنظیم خانواده و کاهش فرزند پایه گذاری شد.....


2) بچه حزب الهی های ک متاهل هستین خواهش میکنم که بچه رو درد سر زندگی ندونین.....


3) شهر اورمیه که تو همسایگی شهر ماست برامون درس عبرت باشه ک هر روز داره سنی زیاد میشه تو این شهر.....


4) از این میترسم که فردا اینا بگن از طرف ماهم باید رئیس جمهور کاندید بشه......



التماس دعا......

یا حق          

گلایه....

سلام.....


از چهارشنبه ظهر یکم حالم خوش نبود بخاطر ی سری مسائل دنبال یجا میگشتم خلوت کنم ولی جای ب ذهنم نمیرسید.....


پنج شنبه بعد امتحان ماشین رو ول کردم دم دانشگاهمون شروع کردم قدم زدن ( ب قول احسان خواجه امیری مرد گریه نمیکنه قدم میزنه ) از تقاطع مطهری تا سید خندان پیاده اومدم.....تو راه ک میرفتم بنر شهید تهرانی مقدم رو دیدم با شهید کاظمی یه لحظه یاد بهشت زهرا و مدفن حاج حسن افتادم......


سریع سوار تاکسی شدم اومد دم دانشگاه ماشین رو برداشتم راه افتادم سمت بهشت زهرا.....بهترین جا بود ک بشینم خلوت کنم اونم سر قبر کسی ک عاشقشم.....میخواستم گلایه کنم ازش که واقعا چرااااا؟؟؟ این بود میگفتی کار برای رضایت خدا باشه؟؟؟این بود میگفتی رک باشین و بی پرده حرف بزینن؟؟؟؟حسن آقا اینجوری محقق میشه لبخند آقا؟؟؟ همش بخاطر 1 ساعت دیر رسیدن باید اینجوری بسوزمو بسازم تو اونجا صفا کنی با خدا من اینجا.....؟؟؟؟حسن آقا این بود نتیجه درست کار کردن؟؟؟؟حسن آقا؟؟؟؟حسن آقا این نتیجه گمنام کار کردن بود؟؟؟؟ تو ذهنم هزار تا سوال و گلایه داشتم میخواستم تا برسم ازش بپرسم و بگم.....


بعد کلی ترافیک رسیدم بهشت زهرا.....ماشین رو تو پارکینگ قطعه شهدا پارک کردم.....اول رفتم ایستگاه صلواتی ک بعضی وقتا وقت کنم میرم اونجا کمک میکنم.....خبری نبود اونجا راهم رو کج کردم سمت مدفن حاج حسن....کسایی ک رفتن سر خاکش قبل رسیدن ب قبر حاجی ، قبر شهید نواب و شهید سلگی ( باجاناق هم بودن ) ک یاران وفادار و آچار فرانسه حاج حسن بودن اونجاست....بهشون فاتحه دادم و یکم باهاشون حرف دم گوشی زدم......


نمه نمه رفتم سمت حسن آقا.....تا عکسشو دیدم تا هدفشو دیدم ( روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که میخواست اسرائیل را نابود کند ) همه حرفام همه سوالام همه گلایه هام همه ی مشکلاتم یادم رفت....تو کی هستی ک هروقت می بینیمت آرامش پیدا میکنم چرااااااا؟چیکار کردی با دل من آخه حاجی.....یک ساعتی نشستم کنار قبرش یکم درد و دل کردم و پاشدم اومدم.....واقعا سبک شدم واقعا نمیدونم این مرد چی داره ک اینجوری عاشقش شدم....فدای چشات بشم حاجیییییی......


 

 

  


اومدم ایستگاه صلواتی شلوغ شده بود یکم کمک بچه ها کردم اومدم سمت ماشین دیدم ی پیرزن قدش خمیده و لاغر داره نمه نمه راه میره ، ماشین رو روشن کردم داشتم خارج میشدم پیرزنه دست بلند کرد ، سوارش کردم ، گفت تا مترو منرو هم ببر گفتم باشه....بهش گفتم مادر جان اینجا چرا تنها اومدی؟گفت کسی رو ندارم پسرام اینجا هستن ، گفتم سربازه اینجا هستن گفت نه شهید شدن.....مادر 2 شهید بود....جویا شدم مسیرش رو دیدم هم مسیریم ، بنده خدا تو راه خرید هم داشت براش خرید کردم و بردم گذاشتم خونشون کلی دعام کرد....واقعا خوشحال بودم که تونستم ب کسی کمک کنم ک جیگر گوشه هاشو داده تا من الان راحت زندگی کنم.....


ساعت 4 بود ک شکمم هشدار داد ک لامصب پس من چی....هیچی دیگه سر ماشین رو کج کردم ب سمت پاتوقم ....طرف غذای همیشگی رو آورد برام  اونم 2 پرس....یعنی خوردم به نیت لااله الا الله.....


رفتم مسجد محل و بسیج ، یکم هم اونجا برای حلقه صالحین در مورد سیاست روز صحبت کردم اومدم خونه.....


کلا از چهارشنبه و پنج شنبه خودم راضی بودم.....خدا رو شکر.....


رفقا من رو دعا کنین به قصد شهادت.....


التماس دعا.....                


یاحق                       

به بهانه آسمانی شدن شهید حاج احمد کاظمی.......






بعد از شهادتت هر وقت به یاد کلام آوینی می افتادم حس بدی بمن دست میداد که آیا شهادت بعد از جنگ برای ما هم هست یا نه ؟ ما که نسل پس از جنگ و جهاد بودیم ..

حاجی جان به سرعت کمتر یک چشم بر هم زدن 8 سال از رفتنت گذشت.اما چه زود رفتی و بسیاری را تنها گذاشتی . ای کاش میماندی برای این روزهای سخت تر از آن روزهایی که خبری از همه چیز بود الا شهادت ...

کاش میماندی و نبودت آتش نمیزد به سینه های داغداری که 8 سال که هیچ، بلکه عمری را در فراغت میسوزند و دم نمیزنند.

الان هم باب شهادت کم و بیش باز است ..  من نمیتوانم دلیل رفتنت را بفهمم.یعنی نمیخواهم به خود بقبولانم که چرا رفتی؟

البته شاید اگر تو نمیرفتی الان هم خبری از شهادت نبود. اصلا تو رفتی تا امروز راه باز بماند ..

تو رفتی تا ما هم جهادی شویم .. کربلایی شویم ... فاطمی شویم ...

اما من نتوانستم جهادی بمانم !!!

نتوانستم کربلایی بمانم !!!

نتوانستم فاطمی بمانم ...

همین نماندن ها شد که دورک و مردمانش عاشق واقعی تو شوند

ولی ما هنوز هم در خود گیر کرده ایم ...


پی نوشت خادم الشهداء :


حاج احمد ای کاش این بسیجی ها یکم از معرفت تو رو یاد بگیرن.....


حاج احمد یادت هست حاج حسن زمانی نیروی زیر دستت بود ولی الان دارین باهم تو بهشت خدا صفا میکنین خوشبحالتون......


یا حق.....

دل نوشته....





سلام.....


نمیدونم بعضی از افراد که اسم بسیج رو چسبوندن ب خودشون یا بهتر بگم یدک میکشن چرا اینهمه دیدشون محدود هس....


خوب خدا رو شکر حاجی هم وبش رو جمع کرد تخریب چی هم همینطور راحت شدین؟! الان برین رو یه موضوع دیگه زوم کنین و حرف در بیارین..... البته اگه به بنده گیر ندین.....


این بود امر به معروف و نهی از منکر ک شعار میدین فقط ؟ چند نفر تو بسیج جذب داشتین چندتا نیروی ارزشی دفع کردین؟


جوری برخورد میکنین مثل اینکه بسیج ارث پدرتون هس..... افرادی ک سنگ حضرت آقا رو میزنین ب سینه ، ایشون می فرمایند بسیج مزرعه بی حصار هس..... پس چرا شما دارین عوض جذب دفع میکنین...... ههممون یه جاهای پاهامون لغزیده نلغزیده؟ پس چرا بعضی از افراد رو دارین سر چیزهای الکی طرد میکنین؟


برنامه های مفید جذبتون امسال چی بوده؟چند نفر بچه بسیجی شدن چندتا بی حجاب رو با حجاب کردین؟


واقعا این نیس راه و روش بسیجی بودن این نیست.....


عیب پاکان زود بر مردم هویدا میشود / موی اندر شیر خالص زود پیدا میشود.....


به قول حاج حسن : خودتون رو تو نعلبکی خفه نکین......


التماس دعا.....


یا حق

سلامتی خودمون.......


سلامتی هر پسری که ریش داره و بهش میگن پاچه بزی و خم به ابرو نمیاره...


سلامتی اونیکه پاتوقش گلزار شهداس نه باشگاه کامبیز بدنساز...


سلامتی کسی که جای پرورش اندام و تزریق بازو، پرورش ایمان و خودسازی میکنه...


سلامتی پسری که سَرشو خم میکنه تا سنگ فرش خیابونا، نه رودروی ناموس مردم...


سلامتی هرچی پسره که بلوز آستین بلند میپوشه و شلوار پارچه ای...


سلامتی اونی که نه شکیرا میشناسه نه الیزابت تیلور، دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست...


سلامتی اون پسری که وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشسته نمی ره وسطشون بشینه...


سلامتی اون پسری که بلده مکبر باشه و نماز اول وقتش حجته...


سلامتی اون پسری که تظاهرات و راهپیمایی رفتنش عین نماز اول وقت میمونه براش.....


سلامتی اون پسری که جای نود، شب زود میخوابه تا صبح نمازش قضا نشه....


سلامتی اون پسری که پیشش، روبروش و کنار دستش تو کلاس با امنیت میشینی و انگار نه انگار کنارش دختر نشسته...


سلامتی اون پسری که بعد امتحان نمیره پیش همکلاسی های مونث و به بهانه ی امتحان بگو بخند راه بندازه......


سلامتی اون پسری که حاضره دخترا بهش بگن مریضو و اون وا نده........


سلامتی آقا پسری که وقتی تو ماشینش صدای ضبطش رو بلند میکنه نوای کربلا کربلا میاد......


سلامتی اون پسری که تو یه روز عروسیش مردونگی اش رو زیر سوال نمیبره...

دست به ابروهاش نمیزنه، آرایش نمیکنه......


سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه


و آستیناش بالا و آب میچکه...

جوراباشم از جیباش آویزونه مهم نیست دخترای جفنگ دانشگاه مسخرش کنن


مهم زود رسیدن به حسینیه اس...



سلامتی اون پسری که تو تابستون میره اردوی جهادی نه صفا سیتی با دوست دختراش تو شمال






سلامتی هرچی پسر مذهبی.......

 

سلامتی هرچی بچه حزب اللهی......

 

سلامتی همشون  صلوات.......